سام سام، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

پسر یکی یه دونه ی ما

مسافرت شمال

وقتی میخواستیم بریم تبریز از مسیر شمال رفتیم ، 1 شب نوشهر و 1 شب هم آستارا موندیم. از مشهد تا نوشهر یکسره رفتیم وقتی رسیدیم نوشهر خیلی خسته بودیم ولی با این حال بعد از اینکه هتل گرفتیم و وسایلامونو گذاشتیم سریع رفتیم لب دریا و عکس گرفتیم. خوشگلم اینا کفش های توئه؟با اینکه کفش های خودتو پات کرده بودم دوست داشتی کفش های بابایی رو هم بپوشی. میدونی چرا اخم کردی؟واسه اینکه میخواستی بری تو دریا آب بازی کنی ولی ما نمیذاشتیم آخه هوا سرد بود پسرم کسی تو این هوای سرد نمیره تو دریا ایشالله وقتی هوا گرم شد میبریمت تا دلت بخواد آب بازی میکنی.   این ها هم عکس های کاخ شاه در رامسر البته فقط از فضای ...
30 آذر 1392

ما برگشتیم

سلام دوست جونا ما از تعطیل کردن وبلاگ منصرف شدیم.راستش دلم نیومد تعطیلش کنم واسه همین تصمیم گرفتم هر وقت که تونستم پست جدید بذارم. به مناسبت برگشتنمون چند تا عکس از گل پسر اینجا میذارم. تازگی ها علاقه پیدا کردی لباس های منو بپوشی و شال های منو سر کنی آخه پسر جون مگه تو دختری که داری ادای مامانتو درمیاری؟؟!! اینجا مثلا با این عینک و شال تیپ زدی و کامیون سواری میکنی. ...
30 آذر 1392

چند سطری برای دوستان وبلاگی

سلام به دوست جونا و فامیل ها و همه کسانی که زحمت میکشن و وقت میزارن و به وبلاگ سام سر میزنن. می خواستم بهتون خبر بدم که بنا به دلایلی و همچنین کمبود وقت قصد دارم با وبلاگ خداحافظی کنم.خودتون که میبینین در به دیر آپ میکنم واقعا وقت نمیشه.بچه ها هر چه قدر بزرگتر میشن کارشون بیشتر میشه و همه وقت مامانشون رو به خودشون اختصاص میدن.قبلنا وقتی سام میخوابید به کارهای متفرقه از جمله وبلاگ میرسیدم ولی الان کمتر میخوابه اکثرا با خودم میخوابه و با خودم بیدار میشه. این وبلاگ رو میخوام به عنوان دفتر خاطرات سام ، (قبل از تولد تا تولد 2 سالگی) یادگاری واسش نگه دارم و اگه بتونم وبلاگ دیگه ای واسش درست کنم و خاطرات بعد از 2 سالگی رو اونجا ث...
15 آذر 1392
1